جدول جو
جدول جو

معنی سبحه دار - جستجوی لغت در جدول جو

سبحه دار
ذاکر، عابد و متذکر، مستغفر
تصویری از سبحه دار
تصویر سبحه دار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

زینه دار (زینه اسلحه) زین افزار سربازی که ماء مور حفظ و حراست اسلحه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبله دار
تصویر آبله دار
آنکه بر اندام آبله دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابقه دار
تصویر سابقه دار
پیشینه دار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرخه دار
تصویر سرخه دار
آکاژور
فرهنگ واژه فارسی سره
با سابقه (چه در کارهای خوب و چه بد) : مجرمین کار کشته و سابقه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزه وار
تصویر سبزه وار
چمنزار، علفزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزه زار
تصویر سبزه زار
علفزار چمن زار
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که سایه دارد: درخت سایه دار، حرفی که دو خطی نوشته باشند، غشی سایه زده
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره مخروطیان جزو رده بازدانگان که برگهای سوزنی شکل و طویل دارد و میوه اش مخروطی و از میوه کاج کوچکتر است. این گیاه در نقاط معتدل آسیا از جمله ایران میروید چوب این درخت قرمز و نسبتا محکم است و چون به خوبی صیقل میشود از آن در صنعت استفاده میکنند سیر دار زرنب رجل الجراد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرحد دار
تصویر سرحد دار
مرز دار حاکم و نگهبان سر حد مرزدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفره دار
تصویر سفره دار
مهماندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سینه دار
تصویر سینه دار
کبوتری که خال سیاه در سینه دارد
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیزی که دارای شبکه باشد آنچه که روزنه های شبکه مانند داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاه دار
تصویر سپاه دار
دارندۀ سپاه، فرمانده سپاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سربه دار
تصویر سربه دار
کسی که آماده است سرش بر دار رود، شخص ماجراجو و پرخاشخر که دل بر کشته شدن بدهد و بر ضد حکومت وقت قیام کند، سربربادرفته، برسرداررفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسلحه دار
تصویر اسلحه دار
سلاح دار، کسی که سلاح با خود حمل می کند، آنکه مامور نگه داری سلاح ها است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابقه دار
تصویر سابقه دار
دارای سابقۀ خوب یا بد، با سابقه، پیشینه دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سایه دار
تصویر سایه دار
آنچه دارای سایه باشد، هر چیزی که سایه بیندازد، سایه ور، سایه افکن، برای مثال صولتت باد سایه دار ظفر / دولتت باد دایگان ملوک (خاقانی - ۴۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرخه دار
تصویر سرخه دار
سرخ دار، درختی پرشاخ و برگ، مخروطی با برگ های باریک و دراز، همیشه سبز، چوب سرخ رنگ و بلندی پانزده متر که پوست، برگ و دانۀ آن سمی است و چوبش در صنعت به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابقه دار
تصویر سابقه دار
باسابقه، دارای پیشینه نیک یا بد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبزه زار
تصویر سبزه زار
علفزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبزه زار
تصویر سبزه زار
زمین سبز و خرم، زمینی که گیاه فراوان در آن روییده باشد، علفزار، چمنزار
چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، چرازار، چرام، مسارح، چراجای، چرامین، چراخوٰار، چراخور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سایه دار
تصویر سایه دار
Shaded, Shady
دیکشنری فارسی به انگلیسی
затененный , тенистый
دیکشنری فارسی به روسی
затемнений , тіньовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
有阴影的 , 阴凉的
دیکشنری فارسی به چینی
beschaduwd, schaduwrijk
دیکشنری فارسی به هلندی
छायांकित , छायादार
دیکشنری فارسی به هندی